دپون‌ژا

روزمرگی، میان رویا و حقیقت.

دپون‌ژا

روزمرگی، میان رویا و حقیقت.

دپون‌ژا؟ توصیف احساسات رهاشده در قلمروی ذهن، فشردهٔ تمام افکار و احساساتم در برابر عجز کلمات از توصیف خود، کلمه‌ای شکل‌گرفته بین رویا و حقیقت، به معنای عامل و باعث.
من خالقِ «دپون‌ژا» هستم. عاملِ «باعث». پس من هم یک «باعث» هستم؛ یک دپون‌ژا. خالق و عامل و باعثِ روزمرگی‌هایم.

جوان، عاصی، مضطرب و آزاده

شنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۳۱ ق.ظ

کنکور و بندوبساط‌هایش مدت‌هاست شرشان را کم کرده‌اند و من بالاخره دانشجوی فلسفه شده‌ام. زندگی روند ثابتی پیدا کرده و زمانه، زمانه عجیبی‌ست. شده‌ام دختری کتاب‌به‌دست در انبوه جمعیت متروی هفت صبح به مقصد دانشگاه که برای فرار از حقایق و درگیری‌ها و نگاه‌های سنگین سطح جامعه، ناچار به کتابش پناه می‌برد. دختری که با کوله نه‌چندان سنگین خیابان انقلاب را متر می‌کند تا به دانشکده‌اش برسد و همراه طلوع آفتابی شود که از سمت دانشکده او بر می‌آید. دختری که با یک سلام آرام وارد کلاس‌هایش می‌شود و ساعاتی بدون فکر کردن به جو متشنج جامعه، دروسی را می‌بلعد که سال‌هاست منتظرشان است. دختری که با چند همکلاسی‌اش مجبورا کمی دوست شده و مسیر دانشکده تا سلف را با هم می‌روند و در صف طویل غذا فرصت آشنایی پیدا می‌کنند. دختری که کل انقلاب را برای کتاب‌های محجور و منسوخ رشته‌اش زیر پا می‌گذارد و دست خالی به طاقچه و فیدیبوی لعنتی متوسل می‌شود.

این روزها، سردرگمی دقیق‌ترین توصیفی‌ست که می‌توانم در وصف پریشانی‌ام ارائه دهم. من از لحظه‌ای که پایم را بیرون از خانه می‌گذارم و سلام و صلوات نذر می‌کنم که کسی کاری با من نداشته باشد، چیزی جز یک‌جور سردرگمی‌ و عدم اطمینان احساس نمی‌کنم. من لحظه‌ای که وارد واگن مترو می‌شوم و شدیدا حس می‌کنم بین هم‌وطنانم غریبم،سردرگمم. من همه‌جای این کشور سردرگمم و به‌دنبال معنا. در مسیر، در کلاس، در بوفه و کتابخانه، من همان دختری هستم که دوست دارد اکیپ‌های بحث فلسفی تشکیل دهد، با سال‌بالایی‌ها مراوده علمی داشته باشد و دانشجوی فلسفه بودن را حس کند. اما جهان چرخیده و چرخیده و ترم اول ما به سال‌های متشنجی رسیده‌است که نه دانشگاه دانشگاه است، نه بچه‌ها بچه‌هایی که قبل از این ماجراها تو و نوع پوششت را راحت‌تر می‌پذیرفتند.

این روزها دلم می‌خواهد در خیابان‌ها فریاد بزنم: دختری که (شاید) از دور او را طور دیگری قضاوت می‌کنید، سردرگم و عاصی است.

  • ۰۱/۰۸/۲۱
  • جغدِ مینروا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی